سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Alijo0on

شعر زیبای غم مخور دوران بی پولی به سر می رسد

 

غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد

دارد این یارانه ها استان به استان می رسد


مبلغش هر چند فعلا قابل برداشت نیست

موسم برداشت حتما تا زمستان می رسد


در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود

بعد از این یک پول یا مفتی فراوان می رسد


چند سالی مایه داران حال می کردند و حال

نوبت حالیدن یارانه داران می رسد


شهر ،کلا شور و حال دیگری بگرفته است

بانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد


آن یکی با ساز،رنگ گلپری جون می زند

این یکی با دنبکش ،بابا کرم خوان می رسد


عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است

شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد


مش رجب ،آن گوشه هی یکریز بشکن می زند

خاله توبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد


تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:

خب خدارا شکر پول کفش و تنبان می رسد


مادرم هم خنده جانانه ای فرمود و گفت

پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد


بی بی ازآن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:

خرج استخر و سونا م ای جانمی جان می رسد


خانعمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک

تا بگیرد آنچه را فعلا به ایشان می رسد


اصغری در پای منقل ،بود سرگرم حساب

تا ببیند پول چندین لول، الان می رسد


خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند

طفکی از دور با چشمان گریان می رسد

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/9/3ساعت 10:44 صبح توسط ali نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ